یـــــا واحــــــد

یـــــا واحــــــد

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

بگذار کمی عرض ارادت بنویسم

دور از تو و با نیت غربت بنویسم

سجاده ی شب پهن شده، حی علی شعر

بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم

بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر

یا هادی، یا هادیِ امت بنویسم

شاید که چنان رود سر راه بیایم

بر صفحه ی صحرای جنون خط بنویسم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۱۱
رقیه احمدی

روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می کند...

شاگردان گفتند: کسی چیزی به شما گفته؟

لاتی، چاقوکشی چیزی شما را اذیت و آزار کرده؟

شیخ جعفر در میان گریه ها گفت: آری...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۵۷
رقیه احمدی

امام محمد باقر,زندگینامه  امام محمد باقر


 امام محمد باقر

ولادت امام محمد باقر

تبار والاى امام باقر (ع)

همسران امام محمد باقر

فرزندان امام محمد باقر

 

ابو جعفر، امام محمد باقر (ع) پنجمین آفتابى است که بر افق امامت، جاودانه درخشید.زندگیش سراسر دانش و ارزش بود، از این رو باقر العلوم نامیده شد، یعنى شکافنده دشواریهاى دانش و گشاینده پیچیدگیهاى معرفت.

 

خصلت آفتاب است که هماره گام بر فرق ظلمت مى‏نهد و در لحظه‏هاى تاریک، بر افق زمان مى‏روید تا ارزشهاى مهجور و نهان شده در سیاهى جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشکار سازد.

 

او نیز در عصر حاکمیت جور و تشتت اندیشه‏هاى دینى امت اسلام، تولد یافت تا پیام آور معرفت و احیاگر اسلام ناب محمدى (ص) باشد.

 

ولادت امام محمد باقر

حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در شهر مدینه تولد یافت.و بر اساس نظریه بیشتر مورخان و کتابهاى روایى، تولد آن گرامى در سال 57 هجرى بوده است. (1) این نقل، با روایاتى که نشان مى‏دهد امام باقر (ع) به هنگام شهادت جد خویش ـ حسین بن على (ع) ـ در سرزمین طف حضور داشته و سه سال از عمرش مى‏گذشته است هماهنگى دارد. (2)

 

در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقلهاى مختلفى یاد شده است:

 

الف ـ سوم صفر 57 هجرى. (3)

ب ـ پنجم صفر 57 هجرى. (4)

ج ـ جمعه اول رجب 57 هجرى. (5)

د ـ دوشنبه یا سه شنبه اول رجب 57 هجرى. (6)

 

بیشتر محققان با ترجیح نظریه نخست، یعنى سوم صفر آن را پذیرفته‏ اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۲۹
رقیه احمدی


به گزارش سرویس دینی جام نیوز، یکی از مراقبتهای مهم در این ماه به یاد داشتن حدیث "ملک داعی" می باشد که از پیامبر (ص) روایت شده است. ایشان فرمودند:


"خدای متعال در آسمان هفتم فرشته ای را قرار داده است که "داعی" گفته میشود. هنگامی که ماه رجب آید، این فرشته، در هر شب این ماه تا صبح گوید: خوشا به حال تسبیح کنندگان خدا، خوشا به حال فرمانبرداران خدا. خدای متعال میفرماید: همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند، فرمانبردار کسی هستم که فرمانبردارم باشد و بخشنده خواهان بخشایش هستم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۵۳
رقیه احمدی


روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟
خداوند فرمود : ای موسی! من می‌دانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را می‌دانی. این سوال از علم برمی‌خیزد. هم سوال از علم بر می‌خیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۲۷
رقیه احمدی

صیادی، یک آهوی زیبا را شکار کرد واو را به طویله خران انداخت. در آن طویله، گاو و خر بسیار بود. آهو از ترس و وحشت به این طرف و آن طرف می‌گریخت. هنگام شب مرد صیاد، کاه خشک جلو خران ریخت تا بخورند. گاوان و خران از شدت گرسنگی کاه را مانند شکر می‌خوردند. آهو، رم می‌کرد و از این سو به آن سو می‌گریخت، گرد و غبار کاه او را آزار می‌داد. چندین روز آهوی زیبای خوشبو در طویله خران شکنجه می‌شد. مانند ماهی که از آب بیرون بیفتد و در خشکی در حال جان دادن باشد. روزی یکی از خران با تمسخر به دوستانش گفت: ای دوستان! این امیر وحشی، اخلاق و عادت پادشاهان را دارد، ساکت باشید. خر دیگری گفت: این آهو از این رمیدن‌ها و جستن‌ها، گوهری به دست آورده و ارزان نمی‌فروشد. دیگری گفت: ای آهو تو با این نازکی و ظرافت باید بروی بر تخت پادشاه بنشینی. خری دیگر که خیلی کاه خورده بود با اشاره سر، آهو را دعوت به خوردن کرد. آهو گفت که دوست ندارم . خر گفت: می‌دانم که ناز می‌کنی و ننگ داری که از این غذا بخوری.

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۲۰
رقیه احمدی

ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید، چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان کرده بود و هر روز صبح اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌کرد و از بدبختی و فقر خود یاد می‌‌آورد و سپس به دربار می‌رفت. او قفل سنگینی بر در اتاق می‌بست. درباریان حسود که به او بدبین بودند خیال کردند که ایاز در این اتاق گنج و پول پنهان کرده و به هیچ کس نشان نمی‌دهد. به شاه خبر دادند که ایاز طلاهای دربار را در اتاقی برای خودش جمع و پنهان می‌کند. سلطان می‌دانست که ایاز مرد وفادار و درستکاری است. اما گفت: وقتی ایاز در اتاقش نباشد بروید و همه طلاها و پولها را برای خود بردارید.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۱۸
رقیه احمدی

چمران 2

خدایا
عذر میخواهم از این که بخود اجازه میدهم که با تو راز و نیاز کنم
عذر میخواهم که ادعا های زیاد دارم در مقابل تو اظهار وجود میکنم
در حالی که خوب میدانم وجود من ضائیده ی اراده من نیست و بدون خواسته ی تو هیچ و پوچم ,
عجیب آنکه
از خود میگویم
منم میزنم
خواهش دارم و آرزو میکنم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۰۸
رقیه احمدی


خدا در بیابان های خالی از انسان نیست

 خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست

به دنبالش نگرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۳۶
رقیه احمدی