به نام نامی حضرت زینب
پنجشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ق.ظ
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هببت نام تو یک عمر تکانم داده است
رسم مردانگی ات راه نشانم داده است
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد
من در اعمال خیالم... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است!
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است!
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان خدا پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی اعطینا شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر می گفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بودجای تو زیر عبایم چقدر خالی بود.سید حمیدرضا برقعی
۹۳/۰۲/۲۵